نکبت و فقر؛ خروجی سینمای اجتماعی؟
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۷۱۸۸۵
نسرین به اصرار پدرش آقاخان پس از جدایی از همسرش سعید به همراه دخترش طلا به ایستگاه بر می گردد. ایستگاه محل دورافتاده و خارج از شهری است که اهالی یک روستا پس از یک سیل سخت و ویرانگر و از دست دادن کل زندگی خود در انجا مستقر شده اند و یک ایستگاه متروکه راهن است به همراه تعداد زیادی واگن از رده خارج شده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سومین ساخته تورج اصلانی فیلمساز خوب و خوش قریحه سینمای ایران بعد ازحمل طلا و جینگو باز هم به مردمان حاشیه نشین و فقر که با کوهی از مشکلات مالی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مواجه هستند و روزگارشان روزگار ملامت باری است پرداخته است.
سینمای اجتماعی اصلانی گویا سینمایی سرشار از فقر و نکبت و بدبختی است و انگار فیلمساز- فیلمبردار ما از به تصویر کشیدن اینهمه رنج و محنت و بدبختی احساس آرامش و غرور می کند و البته خدا کند فقط همین احساس غرور و آرامش باشد و بس و خدای نکرده اهداف حضور در جشنواره های خارجی و به تصویر کشیدن آنچه مطلوب اینگونه جشنواره های سیاسی است (که اخیرا نیز با رفتار جشنواره برلین در خصوص سینما و سینماگران این رفتارها و دیدگاههای سیاسی و یکسو نگر نسبت به کشورمان تثبیت شد) در دستور کار تورج اصلانی نباشد که آنگاه باید به حال و روز اصلانی و به حال و روز سینمای ایران افسوس خورد.
سئوالی که هنگام تماشای «وابل» ذهنم را مشغول کرد این بود که چرا سینماگران اجتماعی ساز ما فقط باید از این زاویه خاص به اجتماع بنگرند؟ چرا به تصویر کشیدن این همه سیاهی و نکبت و فقر باید در دستور کارشان باشد؟ آیا این طرز نگاه نمی تواند تصویری نادرست از ایران و جامعه ایرانی به تماشاچیانی که آنسوی آبها هستند و اطلاعی از ایران و ایرانی ندارند و صرفا اطلاعات خود را از طریق رسانه ها و یا اینگونه آثار از ایران کسب کرده اند منتقل سازد؟ سینمای اجتماعی وجوه دیگری ندارد که به آن پرداخته شود؟
وابل در فرهنگ لغات به معنای باران بسیار درشت است. بارانی که در پایان قصه آغاز می شود و اگرچه با حضورش بار دیگر امید را در زندگی مردم فلاکت زده داستان اصلانی زنده نگه می دارد اما نمی تواند همه آن بدبختی و نکبت را بشوید. فیلمنامه اساسا کارکردی ندارد و فیلمنامه نیست. چرا که ساختارها و اسلوبهای صحیح فیلمنامه نویسی در آن رعایت نشده و البته فیلمنامه ای که به گفته بازیگرش تنها ۵ دقیقه قبل از شروع فیلمبرداری هر سکانس به دست بازیگر برسد معلوم است که چه معجونی است.
گویا اصلانی تصور کرده علی حاتمی است که سر صحنه فیلمنامه می نوشت و دست بازیگرش می داد. نه برادر! اینگونه نیست. گره اصلی فیلمنامه که تعلیق نیز بر پایه آن شکل می گیرد و به نوعی هسته مرکزی درام را شکل می دهد بر پایه عنصر اتفاق بنا نهاده شده.
آنهم اتفاقی کاملا غریب و غیر قابل باور و بدون منطق و دیگر کیست که نداند زمانی که پای اتفاق در فیلمنامه های سینمای ایران باز می شود معنایش درماندگی نویسندگی فیلمنامه در ایجاد گره یا گره گشایی از داستان است و چقدر بد که درماندگی اصلانی بعنوان نویسنده فیلمنامه وابل از همان ابتدا نمایان می شود و تا پایان نیز ادامه می باید تا جایی که اصلانی فیلمنامه نویس به اجبار پایان قصه و یا گره گشایی فیلمنامه اش را نیز با یک اتفاق می سازد تا کلا با یک اثر اتفاقی در بخش فیلمنامه مواجه باشیم و شاید یک پایان خوش آبکی که تقریبا همه در و تخته ها به هم چفت شود و تمام.
ساختار اما ساختار خوبی است از فیلمبرداری خوب اثر که به دلیل سابقه اصلانی در حوزه تصویر جز این انتظاری از او نمی رفت تا انتخاب هوشمندان لوکیشن و طراحی صحنه خوب و بازی های بسیار مناسب بازیگران به ویژه آزاده زارعی که نسرین را به یکی از شاه نقش های خود تبدیل کرده است تا نوید پور فرج و فرید سجادی حسینی که همگی خوب هستند و موفق شده اند تا وجوه مختلف شخصیتی کاراکترهای خود را به خوبی جلوی دوربین جان ببخشند.
جای موسیقی متن به مفهوم یکی از عناصر اجرایی و تکمیل کننده ساختار در این اثر خالی است و تدوین و ریتم کند ساختاری نیز از مشکلات دیگر وابل محسوب می شود.
در مجموع تورج اصلانی در سومین ساخته خود نیز به لحاظ محتوا نمره قبولی نگرفت و از لحاظ ساختار نیز نشان داد که کارگردان متوسطی است که نباید در آینده سینمای ایران زیاد به او امید بست.
فرهنگ سینما و تئاتر ۰ نفر برچسبها تورج اصلانی چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر وابل پروندهٔ خبری پرده چهل و یکمِ فیلم فجرمنبع: ایرنا
کلیدواژه: تورج اصلانی چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر وابل تورج اصلانی چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر وابل سینمای ایران تورج اصلانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۷۱۸۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آبهای نیلگون، روی پرده نقرهای
گرچه گذشته از معدود آثاری نظیر «جنگ نفتکشها» دست سینمای ایران از ساخت فیلمهایی با محوریت خلیج فارس خالیست، اما این دریای ناپیدا از کران، همواره بستر ساخت آثاری با مضامین گوناگون از جنگی تا تاریخی بوده است؛ یک موقعیت خاص جغرافیایی با جاذبههای چشمنواز دیداری که هر کارگردانی را برای بهره از بحر گرم و نیلگونش وسوسه میکند.
«ناخدا خورشید» از آثار دوستداشتنی سینمای ایران به کارگردانی ناصر تقوایی یکی از آن فیلمهاست که لنج ناخدایش در آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس در گذر است. رسول ملاقلیپور نیز برای ثبت سکانسهای جنگی چهارمین فیلم بلند سینمایی خود با نام افق به آبهای گرم دریای جنوب متوسل شده است تا هجوم رزمندههای ایرانی به اسکله راداری عراق در جریان هشت سال دفاع مقدس را در چنین فضایی تصویر کرده باشد.
امیرو در «دونده» امیر نادری از دیگر شخصیتهاییست که یاد خلیج فارس را در اذهان سینمادوستان زنده میکند. گرچه نظیر سایر فیلمها پهنای بیکران آبهای آبی جنوب منظور مخاطب نمیشود، اما خلیج فارس، از مضامین اصلی داستان و عبور از آن دغدغه مهم «امیرو» است. «موج مرده» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا نیز راوی روزهای پایانی خدمت یکی از فرماندهان نیروی دریایی است که اتفاقات عجیبی را در دل دریای خلیج فارس پشت سر میگذارد.
اما سهم قابهای محمد بزرگنیا از آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس، بیش از هر کارگردان دیگری بوده است. «کشتی آنجلیکا» دومین تجربه فیلمسازی این کارگردان، به بهانه غرق شدن کشتی محمول طلا و نقره در آبهای جنوب میگذرد. همچنین محمد بزرگنیا به سال 1372، «جنگ نفتکشها» را کلید میزند، فیلمی که سهم خلیج فارس بهواسطه جنگ ایران و عراق که دامنهاش تا آبهای گرم جنوب کشیده شده، بیش از قاب و تصویر است.
«راه آبی ابریشم»، اثری پر بازیگر که به سفر طولانی یک ناخدا برای رساندن مالالتجارهای به چین میپردازد، سومین فیلم محمد بزرگنیا با نقشآفرینی پهنه بیکران دریای جنوب است. در این فیلم، سفر پرماجرای ناخدا از آبهای نیلگون خلیج فارس آغاز میشود.
خلیج فارس هنوز از سینمای ایران طلب دارد و باید خیلی بیشتر سهمش را از سینمای ایران بگیرد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری سینما و تئاتر